مادر بزرگ عزیزم، 20 ساله که ما از دیدن گل رویت محرومیم .
دستان پر از مهر تو کجاست تا برامون
نون عیدی ، سر غربیلی ، حلوا اماج و نون پادرازی درست کنه.
تو آنقدر مهربان و با محبت بودی که سالهاست اقوام و آشنایان
از تو به نیکی یاد می کنند.
ای معلم قرآن ، شاگردانت هنوز تشنه ی آموزشند.
ای یاور امام زمان ، فقط ، خدا میدونه چقدر از بندگانش رو تو روزهای حکومت
پهلوی دیندار و عاشق اهل بیت کردی .
خدا می دونه چقدر به همسرت احترام می گذاشتی .
وقتی از سر کار به خونه بر می گشت همیشه شربت خنک براش
توی یخچال آماده کرده بودی.
به عناوین مختلف به نوه هات جایزه میدادی .
هرگز غیبت کسی رو نمی کردی.
همیشه لبخند روی لبهات بود.
سنگ صبور همسایه و دوست و آشنا بودی.
هرکس دلش می گرفت می اومد پیش شما درد دل می کرد
سبک می شد و می رفت.
دست به خیر داشتی تاحدی که شبانه شام شب خودت رو به
پیرزن همسایه می دادی.
یادمه هر موقع می خواستم برم دانشگاه ، ساک دستی ام رو
از غذاها و تنقلات تو راهی پر می کردی . همیشه شرمنده ی محبتات بودیم.
نمی دونم چرا در اوج مهربانی اینقدر رنج کشیدی .
از بعضی غریبه ها و حتی آشنا یان زخم زبان خوردی و دم بر نیاوردی .
آنقدر آبرو داری می کردی که تا لحظه ی مرگت هیچکس حتی دخترت
متوجه غم درونت نشد.
مردنت خیلی زود بود .
می دونم دعوت شده بودی چون خدای متعال گل ورچین می کنه .
زخمی که از مرگت روی دلمون افتاد هنوز تازه ست .
مادر بزرگ عزیزم ، دست ما رو هم بگیر
و ما رو از دعای خیر بی نصیب نکن .
اللهم اغفر للمومنین والمومنات